ستاره...
برای ماهی که شبهای زمین را نورانی میکند...
.
یک شبستارهای خرد
از فرط خستگی
مرد
*
و نمکدان؛
از دست خدا افتاد
هنگام آفریدنت!
*
با تو قدم زدن را
دوست دارم...
به جای خانه
برایت
جاده خواهم ساخت...
*
برای حضور قلب، باید «یا الله» بگویم
تا تو در قلبم، روسریات را سر کنی
*
ستاره
آنقدر نور افشاند که صبح شد...
پینوشت: اولی از سیدحسن حسینی و بقیه از احسان پرسا
کلمات کلیدی : یک عاشقانه دشوار