شبه شعر: سیگار و چای و تو
هو المقصود
.
منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
.
باز هم سیگار و چای
و تو
مگر می شود سیگار باشد
و چای باشد
و
تو نباشی؟
خواستم سیگار را ترک کنم
نشد
و چای را...
نه!
باید تو را ترک کنم!
قول می دهم!
تو هم قول می دهی
که مرا ترک کنی؟
آااای!
ای «دلبر به خواب هم ندیده ی همیشه بی وفا»!
کلمات کلیدی : شعر، یک عاشقانه موهوم