• وبلاگ : همان حكايت هميشگي !
  • يادداشت : داستان کوتاه: يک شاعر، يک مرتد
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + عبدالله 
    در پاسخ يک مجرم عزيز:

    توضيح: نامزدش سهم يک جوان ريشوي لاغر نشده بلکه سهم کسي شده که در جواني به اين هيئت بوده و آن زمان که اين کار را کرده سال‌ها از جواني‌اش گذشته است.

    مي‌شود کسي براي عقيده‌اش بجنگد ولي هنگام کشتن يک انسان دستش بلرزد، در جبهه خودمان کم اتفاق نيفتاده است.

    خيلي‌ها به خاطر رفتارهاي منفعت‌طلبانه و هوس‌پرستانه متظاهرين به دين‌داري از دين گريزان مي‌شوند و بعيد مي‌دانم اين را انکار کني و اين به معناي افيون بودن خود دين نيست، چرا که همين دين انسان‌هاي بزرگ و مردم‌دوست و مبارزي را نيز تربيت کرده است و اين موضوع در اين متن انکار نشده است

    دين و قرآن به تصريح خود قرآن برخي را هدايت مي‌کند و برخي را گمراه و فاسقين اند که با همين قرآن گمراه مي‌شوند، هوسباز و منفعت‌طلبي که اخلاق را فراموش کرده است قرآن پست‌تر و گمراه‌ترش مي‌کند، خدا حرفش را واضح زده است ...

    اما گذشته از همه‌ي اين‌ها را من از روي درد نوشته‌ام دردي که براي همه پيش نمي‌آيد و فقط و فقط توصيف است و ارزش‌گذاري نکرده است و خوب است شما هم هر قضاوت ارزشي اي که داري باز هم بتواني احساسات انساني و رنج‌ها و دردهايشان را -مثل دردهاي خودت- ببيني

    همين