شبه شعر: سرخ سفید سیاه
له می شوم
میان این همه سرخ
می گریزم به سپیدان بلند
و از سرکش آن اوج ها سقوط می کنم
در دریایی عسلی
دست و پا می زنم نا امید
تیرهای چوب رنگ کمان داران
بر بدنم می نشیند
و به دست و پا و گردنم می پیچد
حلقه های سیاه
به کجا بگریزم؟
لا مفر منک الا الیک
لا مفر منک الا الیک
یا حبیبتی!
لا مفر منک الا الیک!
21/1/90
کلمات کلیدی : شهر پر حریفان، شعر