• وبلاگ : همان حكايت هميشگي !
  • يادداشت : چه بايد كرد؟
  • نظرات : 0 خصوصي ، 12 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    خب بله من دارم . من راه پنجمي دارم .

    ميگن خير الامور اوسطها

    سخته ولي ميشه كه آدم به همه ي علائق و وظايفش تو زندگي بپردازه .

    خيلي ها بودن كه تو شرايطي زندگي مي كردن كه بايد خودشون رو وقف كاري يا عقيده اي مي كردن ولي به نظرم هميشه هم شرايط اينگونه نيست .

    اصلا يه سوال : چند تا مهندس با سواد مي خواي اسم ببرم از اون نسل مهندسين قبل از انقلاب كه هم در زمينه هاي علمي در رشته ي خودشون مطرح بودن و هم به بحث ، تبادل نظر ، و حتي مبارزاتشون در زمينه ي اعتقادشون مي پرداختن ؟

    اصلا مگه همين آدما نبودن كه انجمن اسلامي دانشگاه ها رو راه مي انداختن ؟ همينا نبودن كه دفتر تحكيم وحدت رو راه اندازي كردن ؟

    اينا ثابت مي كنن ظرفيت يه انسان خيلي بيشتر از اونيه كه ممكنه فكرشو بكنه . ما آدما خيلي بزرگ تر از اوني هستيم كه برا پرداختن به يه كار حتما لازم باشه از بقيه كارها باز بمونيم . هرچند ما هم محدوديت هاي خودمونو داريم . ولي اينقدر كه تو اينجا نوشتي محدود نيستيم .

    آها راستي راه سوم هم بد نيست ها خيلي ها ازش نتيجه گرفتن . اگه واقعا به مهندسي علاقه نداري اين كار خوبيه .

    حالا ديگه خودت بيبين از بين اين همه حرف كدومش به دردت مي خوره !

    خدا بهمرات