وبلاگ :
همان حكايت هميشگي !
يادداشت :
داستان کوتاه: چاکريم!
نظرات :
0
خصوصي ،
6
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
الاحقر
چه خانه نقلي قشنگي...آدم دلش هذ مي برد که بنشيند روي فرش قديمي اش.آرنجش را بگذارد روي بالش کوچک استوانه اي اش و زل بزند به طاقچه خانه...
چقدر باسليقه است سرايدار اين خانه...
همه جاي خانه بوي عطر صاحب خانه پيچيده است.مهمان بايد زود برود که بو را تمام نکند.مهمان هرچه باشد بالاخره مهمان است ديگر.
البت اگر صاحبخانه هم صاحب خانه است خوب بلد است با مهمان چه طور تا کند...
در آغوش مهربانش دل سير بايد گريست...خوب کاري کردي که اشکهايت را هرجا و مفت نريختي...
خب، سرايدار باسليقه!
اهل کجايي؟
دوست دارم تا ابد چاکر صاب خانه و اهالي آن بالاي نوک کوه نشين با مرام باشي.ان شاءالله
تا ابد ستاره هايت ناقاره بزنند ان شاءالله تر.
.
پاسخ
گاهي صاحب خانه دوست دارد که ميهماني براي هميشه بماند و اگر بخواهد ميهمان هم مي شود سرايدار. دو خانه که دو سرايدار مشترک دارند. البته اگر صاحبخانه بخواهد...