• وبلاگ : همان حكايت هميشگي !
  • يادداشت : هزار و يك شب 376
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    باشه بابا رفتم چرا حالا اينقدر داد ميزني!

    سلام

    شوخي كردم خيلي قشنگ بود كلي از نوشته هات لذت ميبرم. ايني كه ميخوام بگم با عشق و اينا سر و كار نداره ولي توش كلمه سيم خاردار اومده بود گفتم شايد جهت اطلاع بد نباشه البته به كار امثال من مياد تا شماها.

    يكي از شهدا ي گروه هاي شناسايي بوده كه خيلي ماهر بوده و ميگن شب ها راه ميفتاده و از موانع دشمن عبور مي كرده و حتي ميرفته زيارت كربلا و بر مي گشته. خلاصه همه تو كف كارش مونده بودن و ازش راز كارش رو مي پرسيدن كه چه طوري از جلو اين همه دشمن با لباس نظامي تا عمق خاك عراق ميري.

    جواب نمي داده تا اينكه تو وصيت نامه اش نوشته بود توي يه خط:

    اگر ميخواهيد از سيم هاي خاردار عبور كنيد، اول بايد از سيم هاي خاردار هواي نفستان بگذريد.

    يا حق

    به اميد ديدار

    برادرت

    راستي

    اما فك كنم همين وره كه زندانه و اونطرفي كه تو هستي آزادي!!

    هميشه يا حق

    بازم به اميد ديدار

    همون برادرت