• وبلاگ : همان حكايت هميشگي !
  • يادداشت : داستان کوتاه: قفس 4
  • نظرات : 1 خصوصي ، 3 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    تا در قفس بال و پر خويش اسير است....
    بيگانه ي پرواز بود مرغ رهايي...
    پاسخ

    خيلي خوش آمديد فقط يکي دو نفر ديگه هستند که تونستند قفس رو به شاعرانگي شما ببينندواقعا زيبا گفتيد هر دو رو...
    سلام
    دلم برات تنگ شده عبدالله
    يا علي
    + قفس 
    ما که نفهميديم چي به چي بود؟!
    البته و صد البته ايراد از فهم بنده است رييس!
    راستي مبارک هم در قفسه! زبان حال اونه اينا که وگويي فرزند؟